تولد تولد، تولد خاله نازیلا مبارک
پسرکم
16 بهمن تولد خاله نازیلا بود که همه رو به صرف شام دعوت کرده بود ولی چون هوا سرد بود و بیرون رفتن برای ما مشکل، زحمت کیک رو مامان نادیا قبول کرد و همه اومدن خونه ما و با هم تولد خاله رو جشن گرفتیم
خوشگل شده کیک مگه نه پسرم ؟؟؟ ولی خاله رد گم کنی شمعا رو چیده تا نفهمیم چند سالشه ولی ما که می دونیم تازه یه چند تا بسته 20 تائی شمع هم کم گرفت!! آره بابا سنش زیاده
تازشم ژله هم درست کرده بودم که چون خیلی خوشگل شده بود عکسش رو برات می ذارم شام هم بازم آشپزش مامان نادیا بود ولی مهمون نازیلا جون به صرف پیتزا
و بعدشم اینکه بابا مصطفی چون این هفته کلی کار داره و ما تنها می مونیم امروز داریم می ریم خونه باغ تا یه کم خوش بگذرونیم و بابا جون به کاراش برسه پس تا 10 روز دیگه بای بای
از کارهائی هم که یاد گرفتی بگم که بهت یاد دادم وقتی آشغال از زمین برداری بگی اخ دیگه وقتی ازت می پرسم ماکارونی کجاست سریع می ری و کابینتی که توش ماکارونی هست رو باز می کنی و چیزای مشابه و برای اینکه بتونی تو آینه خودت رو ببینی پاهات رو بلند می کنی و روی پنجه می ایستی و هزاران هزار کار بامزه دیگه
بای بای ما رفتیم راستی هفته دیگه بازم یه تولد داریممممم اگه گفتی تولد کیه؟؟؟؟؟