وبلاگ مامانی
پسرکم
امروز تصمیم گرفتم برای خودم وبلاگ درست کنم تا هنرهای آشپزیم !!!!! با عکسهای خوردنی تو قاطی نشه البته اینم بگم که زیاد آشپز حرفه ای نیستم ولی خوب برای دل خودم فرار از بیکاری (البته با وجود وروجک امیرعلی خان هیچ وقت بیکار نیستم) و یا به عبارتی فرار از روزمرگی و اینکه بالاخره یه روزی می خوام حرفه ای بشم این وبلاگ رو می خوام درست کنم.
اینم اعتراف می کنم که خیلی وقتا خرابکاری هم می کنم مثلا امروز برای درست کردن تارت پرتقالی از بس جنابعالی نق زدی و گریه کردی که بغلت کنم منم با عجله ژله رو روش ریختم و خمیر پایه تارت خیس شد از دست تووووووووووووو الانم باهات قهرم
بیخودی خودت رو لوس نکن سرتم ننداز پائین خیلی وروجکی شیطونی مگه پسرم اینقدر نق نقو می شه؟؟؟ چی می شه اگه مامان یکم به کارهای خودش برسه؟ یعنی مامان همش باید در خدمت امیرعلی خان باشه؟
چشماتو چرا بستی ؟ می خوری زمین نکن این کارارو !! باشه باشه بخشیدمت مامانی گفتن پسری گفتن عشقیو بخششی گفتن حالا بخند بخند مامان همه کارهاش رو ول می کنه فقط می چسبه به پسر یکی یدونش
یه چیز بامزه هم برات تعریف کنم: امروز بدو بدو رفتی توی اتاقتو کشوی تختت رو باز کردی و اولین چیز جذاب که پودر بچه بود رو برداشتی منم پشت سرت سریع کشو رو بستم تا بیشتر خرابکاری نکنی تو هم پودر به دست کل خونه رو گشتی و بعد از حدود 10 دقیقه یک ربعی برگشتی سر جای اولت کشو رو باز کردی پودر رو گذاشتی سر جاش و دوباره کشو رو بستی و به راه خودت ادامه دادی !!!! مونده بودم به توی وروجک شیطون چی بگم که چه طوری این کارهای بامزه رو انجام میدی فقط تونستم بغلت کنم و چند تا بوس محکم از اون لپای خوشگلت بکنم
آدرس وبلاگم رو هم اگه خواسته باشی ............ بعداً بهت می گم هنوز کارش تموم نشده
بای بای بای