امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره

امیرعلی خان محمودی

تعطیلات عید

1392/1/17 15:26
نویسنده : نادیا
615 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک اخمالو مامان

به یمن وجود جنابعالی تعطیلات عید را در تهران و چند روزیش رو هم خونه باغ بابائی سپری کردیم.

ماشالله هزار ماشالله انقدر شیطونی که هیچ جا نمی مونی و باید سریع برگردیم خونه خودمون. تنها تفریحی که داشتیم توی این تعطیلات، روزه 13 بدر بود که همگی رفتیم توی دل طبیعت و چون همراه خودمون کالسکه برده بودیم و جنابعالی کالسکه سواری می کردی بهمون خوش گذشت و شما هم اذیت نشدی و اذیت هم نکردی فقط آخرش چشمت به بقیه بچه ها افتاده بود و می خواستی مثل اونها بدو بدو کنی و توی کالسکه نمی نشستی !!!

اینم علامت مخصوص حاکم بزرگ امیرعلی خانه !!! یه ریز انگشتت این شکلیه و داری اشاره می کنی و می گی اِه اِه اِه یعنی اونو می خوام سریع به من بدید و وای به اون روزی که اون کار انجام نشه زمین و زمان  رو یکی می کنی عصبانینیشخند

اینم یه عکس یادگاری دسته جمعی با درختا و شکوفه ها از اولین سیزده بدر امیرعلی خان

پسرکم الان از خواب بیدار شدی و من دیگه وقت ندارم بیشتر برات بنویسم فقط از کارهای جدیدی که توی این یکماه اخیر یاد گرفتی بگم یکی اینکه وقتی می گم چشماتو ببند با چنان ناز و عشوه ای اینکارو می کنی که هر کی ببینه می خواد درسته قورتت بده و وقتی می گم مسواک بزن انگشتت رو سریع می کنی توی دهنت که مثلا داری مسواک می زنی و یه کلمه هم به دایره لغاتت اضافه شده و اونم "آگا"ست تازه لپ کشیدن رو هم یاد گرفتی و همین طور بوس کردن رو و همین طور با کتاب هات آشتی کردی و تا می گم بیا کتاب بخونیم می ری و از اتاقت کتاب می یاری و روی پای مامان می شینی و حالا کتاب نخون کی بخون!!!! دیگه برم که داری تند تند می یای که حساب لپ تاپ رو برسی اونم با خنده و شیرین بازی که مثلا داری سر من رو شیره می مالیماچچشمک

وای وای وای دیگه باید برمنیشخندماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مهرنوش
19 فروردین 92 16:19
سلام اميرعلی خان
خوشگلم که اينقدر بزرگ شدی خاطراتتو خوندم قربونت برم که اينقدر با نمک شدی
ايشا.. همه مامان بابا ها و نی نی ها و بچه ها شاد و سلامت باشن
موشموشک من خيلی دلم برات تنگ شده به مامانت بگو بيارتت خونه خاله مهرنوش و عمو صالح


سلام خاله مهرنوش
منم دلم برای شما تنگ شده ولی اگه می شه شما بیائید چون من هنوزم زیاد پسر خوبی نشدم یه جا می رم خیلی اذیت می کنم ولی عوضش قول می دم بزرگ که شدم زیاد بیام خونتون
باشه ما منتظریم زود زود زود
مامیِ گلشید
22 فروردین 92 17:52
سلاااااااااااااااااااام



سال نو فرخنده و پر از شادی و سلامتی برای شمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا



چقده آقا شده این گل پسرم

ماشالاااااااااااااااااااااااااا

.

.

.

خاله جون، میگما، تو که انقده زور داری و مامانت به همه ی حرفات گوش میده، دست مامانتو بگیر و بیارش خونه ما ... دلمون واستون تنگ شده






سلام مامی گلشید و گلشید خانوم

فداتون بشم من

من و امیرعلی هم دلمون براتون یه ذره شده ولی خواهش می کنیم اول شما بیائید بعدش ما انقدر می یائیم دیدنتون که ازمون خسته بشید


مامان مهراد
26 فروردین 92 7:17
وای خدا چقدر مردونهههه. مراقب خودت باش حاکمه بزرگ امیر علی خانه ناز