تعطیلات عید
پسرک اخمالو مامان
به یمن وجود جنابعالی تعطیلات عید را در تهران و چند روزیش رو هم خونه باغ بابائی سپری کردیم.
ماشالله هزار ماشالله انقدر شیطونی که هیچ جا نمی مونی و باید سریع برگردیم خونه خودمون. تنها تفریحی که داشتیم توی این تعطیلات، روزه 13 بدر بود که همگی رفتیم توی دل طبیعت و چون همراه خودمون کالسکه برده بودیم و جنابعالی کالسکه سواری می کردی بهمون خوش گذشت و شما هم اذیت نشدی و اذیت هم نکردی فقط آخرش چشمت به بقیه بچه ها افتاده بود و می خواستی مثل اونها بدو بدو کنی و توی کالسکه نمی نشستی !!!
اینم علامت مخصوص حاکم بزرگ امیرعلی خانه !!! یه ریز انگشتت این شکلیه و داری اشاره می کنی و می گی اِه اِه اِه یعنی اونو می خوام سریع به من بدید و وای به اون روزی که اون کار انجام نشه زمین و زمان رو یکی می کنی
اینم یه عکس یادگاری دسته جمعی با درختا و شکوفه ها از اولین سیزده بدر امیرعلی خان
پسرکم الان از خواب بیدار شدی و من دیگه وقت ندارم بیشتر برات بنویسم فقط از کارهای جدیدی که توی این یکماه اخیر یاد گرفتی بگم یکی اینکه وقتی می گم چشماتو ببند با چنان ناز و عشوه ای اینکارو می کنی که هر کی ببینه می خواد درسته قورتت بده و وقتی می گم مسواک بزن انگشتت رو سریع می کنی توی دهنت که مثلا داری مسواک می زنی و یه کلمه هم به دایره لغاتت اضافه شده و اونم "آگا"ست تازه لپ کشیدن رو هم یاد گرفتی و همین طور بوس کردن رو و همین طور با کتاب هات آشتی کردی و تا می گم بیا کتاب بخونیم می ری و از اتاقت کتاب می یاری و روی پای مامان می شینی و حالا کتاب نخون کی بخون!!!! دیگه برم که داری تند تند می یای که حساب لپ تاپ رو برسی اونم با خنده و شیرین بازی که مثلا داری سر من رو شیره می مالی
وای وای وای دیگه باید برم