اولین آرایشگاه یا همون سلمونی
عسل مامان
بالاخره بعد از 2 سال جرات کردم و به همراه مامانی و آرتین بردیمت آرایشگاه و موهاتو که قد موهای یه دختر بلند شده بود کوتاه کردیم.
تقریبا آرایشگاه را نابود کردی آنقدر که گریه کردی بعدشم حالت بهم خورد و همه جا رو کثیف کردی ولی آقای آرایشگر خیلی با حوصله و صبور بود و با قدرت و اصلا ناراحت نشد و سرتو محکم گرفته بود و کوتاه می کرد.
خیلی خوشگل شدی حالا شدی شبیه آقا پسرای گل !!!!
این اولین عکس توی آرایشگاهه که در حال گریه و زاری هستی
و اینم عکس دوم که نشون می ده عملیات اصلاح سر با موفقیت به خاتمه رسیده !!!
خوب خدا رو شکر که اینکار رو هم انجام دادم خیلی سخت بود برام همش به چیزای بد فکر می کردم : نکنه سرتو تکون بدی قیچی بخوره تو صورتت یا چشمت و یه عالمه ترس های دیگه ولی اصلا اینطور نبود اگه می دونستم به این راحتی زودتر از اینا این کار رو می کردم عشق مامان و سریعتر از اون همه مو خلاصت می کردم ببخشیدددددددد
راستی دایره لغاتت بازم گسترده تر شده:
آرتین رو دیگه کامل می گی ، کیف ، هواپیما که می گی هوا، موز، وای بازم یادم رفت اه اه اه ، توی پرانتز (پی پی ) ، چوب ، ببعی ، ماهی ، دست ، پا، عکس ، اسب ، گریه ، سی دی ، آهو = آفو ، دائی، ....
راستی هفته دیگه هم تولدته تقریبا 12 روز دیگه (5 بهمن)!!
این دو سال با تمام سختی ها و شیرینی هاش خیلی زود گذشت!!!!
***************************************
اینم شیرین کاری آخر که کشو رو باز می کنی و زیرش دراز می کشی مثلا قایم شدی و یه ریز می گی دالی مامان دالی مامان دالی مامان دالی مامان
مامان فدات شه دیدمت