امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

امیرعلی خان محمودی

شاهکار بابا

پسرم عشقم امیدم چند تا عکس که بابائی ازت گرفته و می گه خیلی هنریه برات می ذارم خودت قضاوت کن مامان بهتر عکس می گیره یا باباجون؟؟!!! بقیه رو مامانی گرفته نگاه کن : و این یکی یادم رفت دکترت گفته یواش یواش نشستن رو بهت یاد بدیم اینم یه عکس نشسته از خوشمزه مامان   ...
6 خرداد 1391

خاله جون

پسر  گلم مامانی دیروز شما رو برد حمام که تر و تمیز و دسته گل بشی که برای واکسن زدن آماده بشی عزیزم خاله هم اومده بود دیدنت راستی پسر نازم ، خاله خیلی دوست داره و حسابی موقع بغل کردن فشارت می ده و لپات رو می کشه بعدا که بزرگ شدی لپای خالت رو یا اگه خدا بخواد بچش رو محکم بکش !!! چند تا عکس بامزه هم از بعد حمامت که خیلی خوشمزه شده بودی و یکی دیگه   ...
6 خرداد 1391

یه عکس خوابالو

یه عکس خوابالو از پسر گلم مامان جان وقتی می خوابی خیلی بامزه می شی همیشه چشمات یه کمش بازه که به مامانت رفتی همش آدم فکر می کنه که بیداری  پسر شیطون خوردنی ...
3 خرداد 1391

واکسن 4 ماهگی

مامان جون امیرعلی قشنگم شنبه باید بریم واکسنت رو بزنم مثل واکسن 2 ماهگیت زیاد نمی ترسم چون مراسم ختنه کردن انقدر ترسناک بود که واکسن یک هزارم اون هم نمی شه ولی دلم نمی یاد گریه هات رو ببینم ولی خوب چون در جهت سلامتی گل مامانه اشکالی نداره باید طاقت بیارم تو هم قول بده زیاد گریه نکنی تب هم ممنوع مرسی مامان جون     راستی پسر گلم این لباس ها رو هم عمه زهره برات کادو خریده خیلی بهت می یاد عزیزم مبارکت باشه دست عمه هم درد نکنه  راستی الان ساعت 3 بعدازظهره و تو بعد از کلی اذیت کردن خوابیدی راستی امروز کلی تلاش می کردی که به سمت راست برگردی فکر کنم دیگه وقتشه تلاش کن پسر گلم  ...
3 خرداد 1391

سیر تکامل امیرعلی جون

امیرعلی جون عشق مامان می خوام عکسات رو از روز تولد تا حالا به ترتیب بذارم تا ببینی که چقدر بزرگ و آقا و خوشگل شدی مامان فدات بشه اینجا 2 روزت بود بعد از خوردن شیر لباتو غنچه می کردی وای که نمی دونی چقدر خوردنی می شدی عزیزم چقدر این عکست مظلومانست انگار هیچ کی رو تو این دنیا نمی شناسی !!!!! یه کم هم بغض داری آخی گریه نکنی مامان می میره دوووووووووووووووست دارم یه دنیا وای که نمی دونی چقدر خوابوندنت سخت بود ولی هر کی نگاه کنه فکر می کنه چه راحت و آسوده بدون اذیت و آزار ساعت هاست که خوابیده نمی دونن که خوابهای تو 3 ماه اول زندگیت همش 10 دقیقه بیشتر طول نمی کشید و بعدش دوباره گریه گریه گریه بدون شرح الهی ماما...
2 خرداد 1391

ایجاد وبلاگ برای پسر نازم

پسر عزیزم امیرعلی جان امروز 1/3/9١ ساعت 10 صبح و تو بعد از 2 ساعت شیطونی خوابیدی و مامان داره برات وبلاگ درست می کنه و عکساتو می ذاره تا بعدها که بزرگ شدی با نگاه کردن به این وبلاگ ببینی و بدونی که مامان چقدر دوست داره و عاشقته. ضمنا بگم که 4  روزه دیگه تو 4 ماهت تموم می شه و می ری توی 5 ماه. امیدوارم هر چه زودتر بزرگ بشی تا بتونی بشینی و با مامان ساعتها حرف بزنی این تنها آرزوی منه دوست دارم عشقم
2 خرداد 1391

وقتی امیرعلی بیرون می رود

مامان جونم فدات شوم آخه این چه وضعشه؟ می ریم بیرون چرا گریه می کنی؟ بداخلاق می شی چرا؟ الان تقریبا 4 ماهه که بیرون نرفتیم چون شما ناراحت می شی مامان جان بزرگ شو بریم بیرون پارک تفریح گردش شادی دیگه وقتشه فدات شم مامان اینجوری از دست می ره ها باشه عشقم باشه زندگیم بدو زود باش ...
1 خرداد 1391

بدون عنوان

امیرعلی گلم نازم عشقم عمرم ببخشید که مطالبی رو که می ذارم تو وبلاگت به ترتیب نیست آخه من تازه امروز دارم این وبلاگو درست می کنم و هر چی به ذهنم می رسه می نویسم. روز چهارم از زندگی خوشگلت فهمیدیم که زردی داری البته خیلی کم بود با توجه به وزنت 14.4 از نظر دکترا نرمال بود ولی من و بابات که خیلی ناراحت بودیم و می ترسیدیم تو رو یه شب تو بیمارستان بستری کردیم تا زردیت بیاد پائین تو پرونده بیمارستانت هم نوشتن به اصرار پدر بستری می شود خیلی خنده دار بود فرداشم زردیت اومد روی 7 و مرخصت کردن گلم یه عکس هم از اون موقع برات می ذارم که خیلی ناز توی دستگاه خوابیده بودی! ...
1 خرداد 1391

امیرعلی وقتی کوچک بود

مامان جون وقتی تازه به دنیا اومده بودی از همون روز اول تا چشماتو باز کردی و این دنیا رو دیدی فکر کنم زیاد خوشت نیومد چون تا 83 روز اصلا نخوابیدی و همش تا 4 صبح گریه می کردی خیلی سخت بود بابا می خواست بره سرکار منم که تنها از پس تو نیم وجبی بر نمی یومدم ولی بالاخره گذشت و الان یکم بهتر شدی و کمتر دیگه گریه می کنی. یه عکس هم از روزای اولت می ذارم و یه عکس هم از چند روز پیشت که رفته بودی حمام ببین چقدر بزرگ شدی آقا شدی قربونت بشه مامان اینجا تازه به دنیا اومده بودی این عکس رو تو بیمارستان گرفتیم راستی وقتی بدنیا اومدی 3840 گرم وزنت و قدت هم 52 سانت با دور سر 36.5 بودی و 8 روز اول هم شیرخشک خوردی که خیلی بامزه بود چون محکم با دستت شیش...
1 خرداد 1391