امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

امیرعلی خان محمودی

دو ماه سخت سخت

1391/8/7 12:30
نویسنده : نادیا
364 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم قند عسل مامان

چند وقته که نتونستم بیام و خاطرات قشنگ این روزا رو برات بنویسم ببخشید گلم

آخه پسر نازم تو ماه گذشته خیلی اذیت شدی بعد از عروسی شهلا تو مریض شدی سرماخوردگی خیلی شدید بردیمت بیمارستان چه شب بدی بود خیلی سخت گذشت صبح نمی شد

پرستارا می خواستن رگت رو پیدا کنن که ازت خون بگیرن نمی تونستن یک ساعت تو اتاق موندی صدای گریت هنوز توی گوشمه فکر کنم اونجا یک کیلوئی از گوشتای نازت کم شد خلاصه اون شب بالاخره صبح شد و تو بهتر شدی ولی تا 2 هفته اثرات مریضی بود بعد که یه کم خوب شدی رفتیم تولد عمو مسعود و بعدشم نمایشگاه غنچه های شهر

اینم یه عکس از نمایشگاه که از این عروسکه ترسیدی و گریه کردی

بعد از این چند روز که بهتر شده بودی دوباره بیماریت عود کرد و مریض شدی تا الان که دارم برات می نویسم یه کم بهتر شدی دیگه برات بگم یکدفعه نصف شب تب کردی دوباره بدو بدو رفتیم درمانگاه آمپول زدیم و استامینوفن بهتر شدی نگو داشتی دندون در می آوردی الان دندونات شدن 6 تا ولی هنوز خبری از خزیدن و چهار دست و پا رفتن نیست زود باش پسر زرنگم بدو یکم داره دیر می شه ها البته ناگفته نماند داری تلاش می کنی که خودت بلند بشی یا چهار دست و پا بری ولی هنوز موفق نشدی

خوب پسر گلم چند تا از عکسات رو هم می ذارم که ببینی چقدر آقا شدی یکم لاغر شدی ولی هنوزم جذاب و ماهی و بامزه

 

**************

****************

و یه عکس ناز هم از پسرعموی گلت محمدرضا جون

*************

بابا می گه اینجا خیلی شبیه شی راست می گه به نظرت؟؟؟؟؟؟

راستی یادم رفت بگم این مدت اینترنتم نداشتم که خاطراتت رو بنویسم ولی قول می دم از این به بعد بیشتر برات بنویسم

الان وارد 10 ماهگی شدی یعنی 9 ماه و 2 روزته خیلی آقا شدی برای خودت بازی  می کنی با عروسکات حرف می زنی آهنگ های شادمهر رو خیلی دوست داری آبمیوه خیلی دوست داری مخصوصا آب سیب دوست داری خودت قاشق رو بگیری زرده تخم مرغ اصلا دوست نداری و حالت بد می شه دیگه جونم برات بگه وقتی می گن مامان کو دنبال من می گردی و وقتی پیدام می کنی ذوق زده می شی خلاصه پیشرفتت خوبه ولی دیگه تنبلی بسه زود باید چهاردست و پا بری که دفعه بعد تو وبلاگت بنویسم

تا اون روز

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ریحانه
7 آبان 91 18:10
سلااااااااااااااااام
رسیدن به خیر مامان نادیا. پسر گلت خوبه؟
بهتر شده ایشالا؟
کم کم داشتیم نگرانت میشدیم. خوشحالم که برگشتی. خوش اومدی
ماشالا چه بزرگ شده امیر علی خان.


مرسی عزیزم منم دلم براتون تنگ شده بود
اره عزیزم امیرعلی بزرگ شده و من پیرتر
بچه داری رو خیلی سخت می گیرم دست خودم نیست
ریحانه جون رو ببوس
مامان مهراد
20 آبان 91 14:29
سلام از وبلاگ زیباتون دیدن کردیم.
خوشحال می شیم با ما هم دوست باشید


سلام
خواهش می کنم باعث افتخاره