امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

امیرعلی خان محمودی

جمله بندی شیرین !!!

1392/11/26 18:11
نویسنده : نادیا
634 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان

جمعه یکهو بابا گفت بریم پیش مامانی اینا آخه اونا یک هفته ای بود که رفته بودن خونه باغ چشمکزبان ماهم بدو بدو حاضر شدیم و رفتیم که تو راه چشت افتاد به آقای کنار اتوبان که اسب می فروخت و پشت هم شروع کردی به گفتن اسب اسب اسب البته از قبل قصد داشتیم که برات بخریم چون می دونستیم صد در صد خوشت می یاد وقتی خودت هم کلی ذوق کردی بابا جونم رفت و یه اسب خوشگل موشگل برات خرید.

اسب

خلاصه کلی با این آقا اسبه ارتباط برقرار کردی و چپ می ری راست می یائی بوسش می کنی و هی می گی : مامان اسب دیدی چشم مژه نیشخند

تازه به مناسبت خریدن این اسب یک جمله هم به جملات قصارت اضافه شد: بابا اسب خرید آقائی خوب اینم ترجمش ::: یعنی بابا از آقاء اسب خرید. زبان

فدات شم حالا به نظرت درسته قورتت بدم یا تیکه تیکه بخورمت خوشمزه مامان با این حرف زدن شیرینت

ماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)