امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

امیرعلی خان محمودی

جشن دندونی

پسر عزیزم امیرعلی جووووووووووووون چند روز پیش یعنی دقیقا 7 مرداد لثه پائینت تغییر شکل داده بود و من به همه گفتم داری دندون در می یاری ولی هیچ کس جدی نگرفت تا اینکه چند روز بعدش وقتی داشتم بهت فرنی می دادم قاشق خورد به دندونت و یه صدای تق تق خوشگلی داد الهی فدات شم 2 تا دندون جلوی فک پائینیت داره در می یاد حالا فهمیدم چرا چند روزه داری نق نق می کنی چقدر قیافت بامزه میشه وقتی 2 تا دندون خوشگل هم بهش اضافه بشه انقدر شیرینی که می خوام یه روز یواشکی دور از چشم همه قورتت بدم دوباره بری تو دل مامان نادیا حالا پسر گلم چند تا عکس خوشگل از کادوهائی که گرفتی برات می ذارم خوب لباس آبیه رو عزیز جون برات خریده تاپ و شلوارکه و خیلی هم خوشگله...
15 مرداد 1391

غلت زدی

پسر نازم گل پسرم قند عسلم امروز صبح ساعت 11:30 که از خواب بیدار شدی گوشی تلفن بالا سرت بود و تو برای گرفتنش 2 بار پشت سرهم غلت زدی خیلی بانمک بود از خنده غش کردم کاش وقت داشتم تو اون لحظه ازت عکس یا فیلم می گرفتم ولی فرصت نشد خیلی ذوق کردم گفتم زود تو وبلاگت بنویسم تا یادم هست پسرم دوباره غلت زدی اینبار دیگه فیلم گرفتم تا بهت نشون بدم خیلی بامزست جیییییییییییییگر مامان راستی عزیز دلم امروز سالگرد ازدواج مامان و باباست "جشن مردادگان ٧ مرداد" و پسر گلم توی این روز کلی شیرین کاری کرده  و یکی از دندوناشم داره کم کم خودش رو نشون می ده  پسرم وقتی این مطلب رو اصلاح کردم تاریخ 11 مرداد رو زد ولی در واقع این مطلب رو&nb...
11 مرداد 1391

تولد 6 ماهگیت

پسر عزیزم امید مامان پنج شنبه 6 ماهت تموم شد و با کلی استرس رفتیم که واکسنت رو بزنیم ولی خدا رو شکر این دفعه خیلی خوب و راحت دکتر کاظمیان واکسنت رو زد و اصلا هم اذیت نشدی واسه خودت آقا شدی حسابی الهی مامان فدات بشه دکتر گفت فرنی رو شروع کنم دیگه نمی دونست که من از 2 هفته قبل دارم به گل پسر فرنی و سرلاک می دم آخه امیرعلی خان به غذا خیلی علاقه داره البته بیشتر از غذا به قاشقش علاقه داره پسر عزیزم 6 ماهتم تموم شد و تو داری یواش یواش روز به روز بزرگ و بزرگ و بزرگتر می شی وقتی که به دنیا اومدی پیشه خودم می گفتم می شه یعنی ببینم 6  ماه شدی الان می بینم با همه سختی ها و شیرینی ها چه زود گذشت !!!!!!!!!!!!!! دیگه مطمئن شدم تا چشم رو هم بذارم...
7 مرداد 1391

پنج ماه و نیم گذشت

امیرعلی مامان بالاخره 5 ماه سخت البته 3 ماهش فوق سخت بود گذشت و تو داری کم کم خوب می شی و من می تونم با پسر گلم بازی کنم ببرش بیرون باهم حرف بزنیم ولی تازگیها یاد گرفتی جیغ می کشی اونم چه جیغائی فدات بشه مامان ایشالله دامادیت رو ببینم راستی مامان جان هفته پیش خیلی سرم شلوغ بود 8/4/91 یه اتفاقی افتاد که بعدا به خودت می گم واسه همین یه هفته درگیر بودم خدا رو شکر به خیر و خوشی تموم شد یه عکس هم که داری با لپ تاپ کار می کنی و سایتت رو آپدیت می کنی برات می ذارم یه عکس دیگه بعد از حمامت که خیلی ناز و تمیز شدی دست مامان بزرگ درد نکنه که زحمت حموم بردنت رو می کشه تا یه مطلب دیگه بای بای پسر گلم بوسسسسسسسسسسسسس ...
18 تير 1391

چهارماهگی امیرعلی گل

سلام عزیزم، عشق مامان و بابا دیروز تولد 4 ماهگی عشق مامان و تولد باباجون بود که هر دوتاش رو با هم جشن گرفتیم راستی پسر گلم یادم رفت بگم که تو و بابات هر دو روز چهارشنبه صبح و هر دو در تاریخ پنجم ماه بدنیا اومدید البته بابات خرداد و عزیز دلم بهمن و بهمنی بودنت تنها وجه مشترک با مامانه  مامان می خواست تو هم مثل مامان 22 بهمنی بشی که نشد عوضش همه چی عین تولد بابائی شد تازه شکلتم شبیه بابائیه که مطمئنم یه کم که بزرگتر بشی عاشقش می شی خوب عزیزم توی این روز قشنگ شما تمام تلاشت رو کردی تا به سمت راست برگردی که از این تلاش موفق یه فیلم زیبا هم گرفتم هر وقت بزرگ شدی بهت نشون بدم ولی یه عکس هم می ذارم ببینی که زندگی کردن به همین راحتی ها هم ...
29 خرداد 1391

کله گنده مامان

مامان جان فدات شم 4 ماه و نیمت که شد تونستی وقتی دستت رو می گیرم خودت رو از زمین بلند کنی و حالت نشسته داشته باشی الهی فدات شم یکم دیره آخه پسر نازم سرت یه کم بزرگه و سنگینه که آقای دکتر گفت به باباجونت رفتی به خاطر همین یه کم از بقیه دیرتر اینکارو انجام دادی ولی اشکالی نداره عوضش امیرعلی مامان حسابی باهوشه چون کله گندست فدات شمممممممممممممم امیرعلی جون دلم می خواد مثل یه لقمه خوشمزه بخورمت آخه خیلی شیرین شدی قندی عسلی دوست دارم بوس بوس بوس مامان جان اینجا واکسن 4 ماهگیت رو زدیم و تو از خواب بیدار شده بودی و داشتی زل زل به من نگاه می کردی ...
24 خرداد 1391

بالاخره برگشتی

مامان جان فدات شم بالاخره وقتی که 4 ماه و 19 روزت بود بدون کمک من تونستی خودت برگردی و دستت رو از زیرت در بیاری خیلی خوشحالم یه مرحله جلو افتادی گل پسرم اینم عکس برگشتنت یه عکسم به عنوان جایزه برات می ذارم عشقم ایشالله که به زودی هم خودت به تنهائی بتونی بشینی دوست دارم به اندازه تموم دنیا ...
21 خرداد 1391